تحلیل فیلم پدر

  • نویسنده: نیکناز دیانی
  • موضوع: تحلیل فیلم
  • تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

اولین نکته دربارۀ فیلم The father، ساختار آن است. از همان شروع فیلم ما صدای موسیقی اپرا را می‌شنویم و زنی را می‌بینیم که در خیابان راه می‌رود و وارد آپارتمان می‌شود. فکر می‌کنیم موسیقی اپرا، موسیقی زمینۀ فیلم است و دوربین مثل بقیۀ فیلم‌ها حالت سوم شخص دارد. اما وقتی پدر، هدفون را از گوشش برمی‌دارد متوجه می‌شویم فیلم به‌نوعی اول شخص هم شده. فیلم یک روایت سوم‌شخص است که با اول‌شخص به هم آمیخته. یعنی ما جاهایی از فیلم را با چشم خودمان و جاهایی را به واسطۀ دوربین، با چشم‌های پدر مشاهده می‌کنیم. اما چرا این اتفاق می‌افتد؟
پدر تا میانۀ The father، مشکل حافظه‌اش را انکار می‌کند و مشکل را از دیگران می‌داند. حتی در مطب دکتر مشکل حافظه را به دخترش نسبت می‌دهد. پدر معتقد است اتفاقی نیفتاده و او به خوبی می‌تواند از پس خودش بربیاید و به هیچ کمکی نیاز ندارد. در رفتارهایش بینش نداشتن نسبت به خودش و بیماری‌اش را می‌بینیم. حالا یا واقعا متوجه نیست که چه اتفاقی برایش افتاده و دارد چه می‌شود و یا ناخودآگاه آن را انکار می‌کند؛ شاید هم هردو! برای او تلخ است که به خانۀ سالمندان برود و از اول فیلم هم با آن مقابله می‌کند. حتی جایی در اواخر فیلم به پرستارش می‌گوید هنوز باهوش است. از دست دادن کم‌کم توانایی‌هایمان و وابسته شدن به دیگران خوشایند نیست.
شاید این تلاش‌ها، تلاش برای عادی بودن، به خاطر همین ترس و تلخی واقعیت این بیماری باشد. پدر در نیمۀ اول فیلم، مشکلات خودش را نمی‌بیند، از آن‌ها حرف نمی‌زند و به آن‌ها اعتراف نمی‌کند.

بلاگ های مشابه