مقاله شوخی

  • نویسنده: مهسا هونجانی
  • موضوع: مقاله خوانی
  • تخمین زمان مطالعه:

در این مقاله به بحث «شوخی» می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم ابعاد روان‌کاوانۀ آن را روشن‌تر کنیم. آیا تا به‌حال توجه کرده‌اید که بیشتر با چه موضوعاتی شوخی می‌کنید یا به چه چیزهایی بیشتر می‌خندید؟ 
فروید در کتاب جوک‌‌ و نسبت‌ آن با ضمیر ناخودآگاه  آورده است که شوخی اجازه می‌دهد متمدن نباشیم. در حقیقت از منظر روان‌کاوی، شوخی، رویا و لغزش‌های کلامی جملگی یک کارکرد دارند؛ تحقق آرزو در ساحتی دیگر. جوک محدودیت را دور می‌زند و منابعی برای لذت خواهد گشود که از دسترس‌مان خارج شده است. در حقیقت، اینکه کسی به صحنۀ زمین خوردن دیگران بیشتر می‌خندد و دیگری به جوک‌های عقیدتی و قومیتی و سیاسی معنایی دارد. همۀ این‌ها پیامی برای خود ما در بردارند. به قول فروید « هیچ شوخی و جوکی وجود ندارد که بهره‌ای از حقیقت نداشته باشد.»
شوخی اجازه می‌دهد آنچه از آن اجتناب می‌کنیم را با فاصله‌ای بهینه ببینیم. شاید بتوان گفت خندیدن به صحنۀ زمین خوردن دیگران و دیدن حالت درماندگی و شرم در چهرۀ او، یادآور شرمی است که در خودمان نپذیرفته‌ایم. پاتریشیا گرویچی می‌گوید «در بیشتر فیلم‌های سینمایی، روان‌درمانگر را شخصیتی بی‌عرضه نشان می‌دهند و اغلب روان‌درمانی‌ها را شکست‌خورده به تصویر می‌کشند، شاید دیدن چنین فیلم‌هایی به درمانگران برای لحظاتی حس خوبی بدهد.» جالب اینجاست انسان تنها حیوانی است که شوخی می‌کند، چون تنها موجودی است که برخی چیزها را در خودش نپذیرفته است. کودک نیز از سنی شروع به شوخی‌کردن می‌کند که با واقعیت جهان روبرو می‌شود و خودش را به عنوان شخصی متمایز در نظر می‌گیرد. 
فروید باور داشت شوخی تنها یک دروغ نیست و باید به معنای منحصر به‌فرد آن توجه کرد. به طنز کلامی این کودک توجه کنید:
Why did the cookie cry? 
Because it’s mother was a wafer so long.
فروید باور داشت برای درک چنین طنزی باید توجه کرد که کلماتش چگونه ساخته و پرداخته‌ شده‌اند تا این‌گونه از بیان (expression) به فکر (thought) برسیم. مثلاً استیون کاراتئودوریس دربارۀ شوخی بالا این‌گونه تحلیل می‌کند:

Expression: Why did the cookie cry? 
Thought: Why did the baby cry?
Expression: Because it’s mother was a wafer so long.
Thought: Because its mother was away for so long.
اگر بحث تاویل شوخی‌ها برایتان جالب است، شما را به خواندن مقالۀ زیر دعوت می‌کنم. https://journals.library.ualberta.ca/pandp/index.php/pandp/article/view/14897/11718
 ناگفته نماند که تاویل جوک هم مانند تاویل خواب در خلوت و تنهایی شاید هیچ چراغی برایمان روشن نکند و تاویل چنین مسائلی در کنار یک دیگری (مثلاً درمانگر) و البته با کمک مراجع می‌تواند بینش‌بخش باشد. این بحث را با مطرح کردن یک نمونۀ وطنی به پایان می‌برم؛ به طنز مهران مدیری در سریال مرد هزار چهره توجه کنید. آیا هدف او به تصویر کشیدنِ دروغ‌های شخصیت اول فیلم است و طنزش محدود به این است؟ احتمالاً نه، معنای منحصر به‌فرد طنز او را تنها هم‌قطاران درک می‌کنند. مشکلی او می‌خواهد به تصویر بکشد این است که گرچه شخصیت اول در مشاغل مختلف جابه‌جا می‌شود اما هیچکس متوجه نمی‌شود که جای او اینجا نیست. درک چنین طنزی به ما احساسی از اتحاد می‌دهد. گویی درد و فکر مشترکی داریم که به کمک کمدی آن را با یکدیگر سهمیم می‌شویم. در ادامه بیشتر به این می‌پردازم که چرا رهبران بزرگ دنیا هیچ‌گاه قدرت طنز را دست‌کم نگرفتند. 
بخندان و پادشاهی کن
به‌طور کلی، جوک‌های منظوردار به حضور سه نفر احتیاج دارند؛ علاوه بر کسی که جوک را تعریف می‌کند، نفر دومی باید باشد که آماج پرخاش‌جویی خصمانه قرار بگیرد و نفر سومی که هدف لذت‌آفرینی جوک با حضورش تحقق می‌یابد. ما به شنوندۀ جوک خود رشوه می‌دهیم تا بدون وارسی دقیق طرف ما را بگیرد و اینگونه موضوع اصلی دست کم گرفته شود. جوک‌ها نه تنها به امیال‌مان اجازه ظهور می‌دهد بلکه پیمانی ویژه بین گوینده و شنونده برقرار می‌کند. رهبران بزرگ جهان می‌توانند با به تصویر کشیدن تکانه‌ای که سرکوبش کرده‌ایم و بیان آن در قالب طنز، احساسات ما را با خود همراه کنند، اینگونه هم از شدت آن تکانه می‌کاهند و هم سبب می‌شوند دست به اقدام مطلوب و اصلی نزنیم. ولی آیا جامعه‌ای که با دردهایش شوخی می‌کند از سیر تحول باز می‌ماند؟ بهرحال شوخی هم نوعی مکانیسم دفاعی است و شاید بزرگترین نقص یا مزیت مکانیسم دفاعی این است که هیچ‌گاه کامل نیست. شوخی، گرچه خشم ما را اندکی خالی می‌کند اما بخشی از خشم همواره با ما می‌ماند. تا روزی که واقعیت بیرونی آن‌چنان دردناک شود که دیگر نشود با شوخی، زهرش را کشید. طنز و شوخی را یک‎باره رها خواهیم کرد و بر باعث‌وبانی خواهیم تاخت. 
در پایان باید بگویم خنده بر{بعضی} دردهای بی‌درمان دواست. از نشانه‌های بارز سلامت روان است و از جمله مکانیسم‌های دفاعی پخته است. به قول آلن دوباتن وقتی دو نفر نتوانند اختلاف‌هایشان را با شوخی بیامزیند، نشانۀ این است که دیگر عاشق هم نیستند. در پشت هر شوخی، هشداری از اختلاف و ناامیدی است، می‌توان آن را دید بی آنکه جنگ‌ جهانی سوم آغاز شود. در این میان یادمان نرود که گاه «شوخیِ» کوچک ما، شاید همان قطره‌ای بود است که جامی پر از درد و رنج را لبریز کرده.

بلاگ های مشابه