مفهوم مادرِمرده (آندره گرین)

  • نویسنده: به قلم زينب نکومنش
  • موضوع: روانشناسي
  • تخمین زمان مطالعه: 5 دقيقه

گاهی مادر از نظر جسمی کنار کودک حضور دارد، اما به دلیل افسردگی یا غرق شدن در سوگ، از نظر هیجانی دیگر پاسخ‌گو نیست. کودک در این حالت تجربه‌ای عمیق از غیاب عاطفی پیدا می‌کند، انگار مادر زنده است اما دیگر روحی در رابطه وجود ندارد. برای کودک خردسال، این تغییر ناگهانی بسیار گیج‌کننده است. او نمی‌فهمد چرا مادر که قبلاً گرم و پاسخ‌دهنده بوده، حالا سرد و بی‌اعتنا شده است. این شکاف باعث می‌شود کودک احساس کند مادرش را «از دست داده»، حتی اگر او همچنان حضور فیزیکی داشته باشد. این تجربه در روانکاوی به نام «مادر مرده» شناخته می‌شود؛ اصطلاحی که آندره گرین آن را معرفی کرد. مقصود این نیست که مادر واقعاً فوت کرده، بلکه این است که از نظر روانی و هیجانی برای کودک «مرده» است.

واکنش طبیعی کودک در این شرایط، تلاش برای برگرداندن مادر است. او ممکن است بیش از حد خوب و سازگار شود یا برعکس، رفتارهای پرخاشگرانه نشان دهد تا توجه مادر را دوباره جلب کند. هر دو شکل رفتاری در واقع تلاشی برای بازیابی رابطه از دست‌رفته‌اند. این تجربه عمیق در روان کودک حک می‌شود و بعدها در روابط عاطفی بزرگسالی بازتاب پیدا می‌کند. افرادی که چنین تجربه‌ای داشته‌اند، اغلب در پی پر کردن خلأیی هستند که هیچ رابطه‌ای به‌طور کامل جبرانش نمی‌کند.

اثر مادر مرده معمولاً پنهان است، اما در زندگی عاطفی فرد نشانه‌های پررنگی دارد. فرد ممکن است همیشه با ترس از رهاشدگی وارد رابطه شود، یا به سختی به دیگران اعتماد کند، چون درونی‌ترین تجربه‌اش از عشق با غیاب و سردی همراه بوده است.این تجربه می‌تواند زمینه‌ساز افسردگی‌های عمیق یا احساس پوچی در بزرگسالی شود. فرد در سطح ناهوشیار همواره با غمی مواجه است که منشأ دقیقش را نمی‌شناسد، اما ریشه‌ی آن در همان فقدان هیجانی کودکی نهفته است.

در روابط عاطفی، این افراد گاهی به شدت به شریک خود می‌چسبند و گاهی برعکس، از صمیمیت فرار می‌کنند. هر دو واکنش ناشی از همان ترس اولیه است: ترس از اینکه دوباره «مادری که حضور داشت ولی دسترس‌پذیر نبود» را تجربه کنند.

گاهی این تجربه باعث می‌شود فرد نوعی بی‌حسی هیجانی پیدا کند. او ممکن است در ظاهر قوی و مستقل به نظر برسد، اما در درون توانایی لذت بردن عمیق از زندگی یا ارتباط صمیمانه را از دست داده باشد.

پیامد دیگر آن، ناتوانی در تجربه‌ی سوگ سالم است. چون نخستین مواجهه با فقدان در کودکی سرکوب یا نادیده گرفته شده، فرد در بزرگسالی هم در برابر غم‌های تازه سردرگم و ناتوان می‌شود.  

شناخت این مفهوم کمک می‌کند تا بتوانیم الگوهای تکرارشونده در روابط را بهتر بفهمیم. آگاهی از اینکه ریشه‌ی این واکنش‌ها در کودکی و رابطه با مادر است، می‌تواند اولین قدم برای تغییر و درمان باشد.


بلاگ های مشابه